کلنگ آباد



حالم از همه روزای زندگیم بهتره!

با این که آلرژیم عود کرده و ولم نمی کنه ولی بسیار خوبم و خوشحالم که دنبال رویاهام هستم و در صلح با خودم و محیطم و هستم.

یه گروهی راه انداختم و دارم به توانمند سازی شهروندان کمک می کنم. 

اگه نمی دونید چرا این کار مهمه حتما کتاب "چرا ملت ها شکست می خورند " رو بخونید. 

اگرم نمی تونید این کتاب رو پیدا کنید و بخرید می تونید از طریق فیدیبو اقدام کنید . 

لینک کتاب در فیدیبو


راستش وقتی به زندگیم نگاه میکنم انواع و اقسام اشتباهات را تجربه کرده ام. 

نماند شارع غلطی که نرفته باشم ، نماند فعلی که مرتکب نشده باشم اما هیچ پشیمان نیستم. 

سال هایی که جوان تر بودم به عصیان گذاشت و از این عصیان جز معده دردی عصبی برایم باقی نماند . 

زمانی می خواستم درس تقوا به مردم بدهم فهمیدم متقی بودن راحت نیست.

خواستم عارف شوم فهمیدم عرفان هم فقط از دور زیباست و ساده نیست.

خواستم دولتمرد شوم دیدم ت جای من نیست!

زندگی همه جاش یک پارادوکس به نام سهل دشوار بود. 

دو تن از دوستانم انتحار کردند ولی آرام نشدند پس خودکشی را هم از گزینه ها کنار گذاشتم. 

راستش زندگی من  هیچ وقت قسمت وی آی پی نداشت ولی هیچ وقتم ته اتوبوس نبود که  لذتی ازش نبرده باشم ولی یک چیز در سن 26 سالگی برایم مسجل شده و آن هم اینه که زندگی ماهیتش یک رنج مقدس است . 

رنج به خودی خود معنی ندارد ولی رنج مقدس یعنی رنجی که به زحمتش می ارزد یا بیرزد!

 حقیقت امر برای من این بود که فهمیدم هنر زندگی هنر تاب آوردن ملال و خلق معناست، برای یکی معنا در کمک به دیگران است و برای دیگری کمک به خویشتن و مال اندوزی. 

برای من جیفه دنیا نه مثل علی از آب بینی بز بی ارزش تر است نه مثل قارون به بند بند وجودم گره خورده است. هیچ کدام. 

زندگی من ترکیبی از غم بود و اندوه ، از وقتی یادم می آید غمگین بودم . بنا بر روایتی خدا غم را آفرید بعد نصرت رحمانی و من را آفرید ولی این غم فقط تا وقتی بود که نفهمیده بودم کجای جهان هستی قرار دارم و الان تقریبا دو سالی هست که از این غم بی انتها رها شده ام و دیگر احساس پوچی ندارم . 

حقیقتا معنای زندگی برای من در این هست که به انسان ها بتوانم کمک کنم دیدی وسیع تر داشته باشند. 

ساعت 24 زندگی من و هنگام ملاقات فرشته مرگ اگر این کار را کرده باشم نگرانی ندارم و اگر نکرده باشم بدا به حال من. 


برنامه من برای زندگیم این هست که یک جلد کتاب از خود به یادگار خواهم گذاشت که تا سالیان سال فراموش نخواهد شد.  این کتاب به نام انسانیت  و برای بشریت محفوظ خواهد ماند و تا زمانی که کتاب در گوشه ای از قفسه ی کتابخانه ای باشد حیات من بیهوده نخواهد بود. 



تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تخت بیمارستانی نجفی گروه کار و فناوری تــــــکاب وبلاگ شخصی محمد سعید بلوچی آرایشی و بهداشتی ROSHANGARAN هبوط انجمن بت نیوز ɪʀʙɛтɴɛաs شرکت بازرگانی پترو پلیمر فروشگاه اینترنتی دیاگ گرافیک‌نگار